می گی کم حرف شدم... راست می گی. وقتی آدم ناگفته هاش زیاد می شه دیگه
حرفی برای گفتن نداره.
چقدر تو این گرما هوا سرد شده. از سرما تا حالا کلافه شدی؟ من شده ام. آخه این روزا هوا خیلی گرمه. دلم می خواد عینک نزدیک بینم گم بشه. وای دیدی چی شد؟ نقابم رو اشتباهی برداشتم. به جای "شادی" ، "بی تفاوتی" رو!
دلم می خواد تو این اوضاع هیرو ویر اونقدر بزرگ بشم که دیگه به چشم نیام! چیه؟ چرا چشمات این جوری نگام می کنن؟ آره خب، حق داری، فِک کنم دارم هذیون می گم.
بدنم که سرد شد با هم حرف می زنیم.
پ.ن: هیسس!!! امتحان دارم. توقع بیجا موقوف!!!! ... ( چی؟ بی تربیتم؟)