سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هوای کودکی - پرواز را به خاطر بسپار
[ و شنید مردى دنیا را نکوهش مى‏کند فرمود : ] اى نکوهنده جهان ، فریفته به نیرنگ آن ، به ژاژهایش دلباخته و به نکوهشش پرداخته . فریفته دنیایى و سرزنشش مى‏نمایى ؟ تو بر دنیا دعوى گناه دارى ، یا دنیا باید بر تو دعوى کند که گنهکارى ؟ دنیا کى سرگشته‏ات ساخت و چسان به دام فریبت انداخت ؟ با خفتنگاههاى پدرانت که پوسیدند ؟ یا با خوابگاههاى مادرانت که در خاک آرمیدند ؟ چند کس را با پنجه‏هایت تیمار داشتى ؟ و چند بیمار را با دستهایت در بستر گذاشتى ؟ بهبود آنان را خواهان بودى ، و دردشان را به پزشکان مى‏نمودى . بامدادان ، که دارویت آنان را بهبودى نداد ، و گریه‏ات آنان را سودى . بیمت آنان را فایدتى نبخشید ، و آنچه خواهانش بودى به تو نرسید ، و نه به نیرویت بیمارى از آنان دور گردید . دنیا از او برایت نمونه‏اى پرداخت ، و از هلاکتجاى وى نمودارى ساخت . دنیا خانه راستى است براى کسى که آن را راستگو انگاشت ، و خانه تندرستى است آن را که شناختش و باور داشت ، و خانه بى نیازى است براى کسى که از آن توشه اندوخت ، و خانه پند است براى آن که از آن پند آموخت . مسجد محبان خداست ، و نمازگاه فرشتگان او ، و فرود آمد نگاه وحى خدا و تجارتجاى دوستان او . در آن آمرزش خدا را به دست آوردند و در آنجا بهشت را سود بردند . چه کسى دنیا را نکوهد حالى که بانگ برداشته است که جدا شدنى است ، و فریاد کرده است که ناماندنى است ، گفته است که خود خواهد مرد و از مردمش کسى جان به درنخواهد برد . با محنت خود از محنت براى آنان نمونه ساخت ، و با شادمانى‏اش آنان را به شوق شادمانى انداخت . شامگاه به سلامت گذشت و بامداد با مصیبتى جانگداز برگشت ، تا مشتاق گرداند و بترساند ، و بیم دهد و بپرهیزاند . پس مردمى در بامداد پشیمانى بد گوى او بودند و مردمى روز رستاخیز او را ستودند . دنیا به یادشان آورد ، و یادآور شدند . با آنان سخن گفت و گفته او را راست داشتند . و پندشان داد ، و از پند او بهره برداشتند . [نهج البلاغه]

نویسنده: گل پری چهارشنبه 90/1/31 ساعت 4:42 عصر .

دلم هوای معصومیت کودکیم رو کرده. هوای اون روزایی که تنها دغدغه ام این بود که ظهرای تابستون جوری بیصدا بازی کنم که مامانم از خواب بیدار نشه... دلم برای وقتی تنگ شده که بعد از ظهرا همه همسایه ها میومدن تو کوچه ی عریضمون و کل کوچه رو با سطلای پر از آب چاه میشستن بدون اینکه نگران پول قبض آب باشن... در این بین هم کلی می گفتن و میخندیدن.
 اون وقتا که همسایه ی کناریمون بدون ترس از دزدهای جان و ناموس؛ درِ حیاطش رو به رسم کشوری که قبلا توش زندگی میکرد سوراخ کرده بود و بندی ازش رد کرده بود که هروقت میکشیدیش می تونستی وارد حیاطشون بشی و همیشه هم از اون غذاهای خوشمزه ی عربی داشت: کبّه، فلافل، کاهی، کلوچه عربی و... آخ که طعم ادویه هاش رو هنوز یادمه...
دلم هوای کوچه مون رو کرده که همه ی خونه های توش ویلایی و یه دست بودن با درختای چنار بلند...
یاد اون موقعا بخیر که با دوستم و آبجی کوچیکم وقتی از مدرسه برمیگشتیم یه ساندویچ می خریدیم و سه قسمتش می کردیم و تا برسیم خونه به دور از چشم مامانم میخوردیمش که نگه: مگه من ناهار درست نکردم؟...
یادش بخیر دوران ابتدایی که همیشه مشقای ریاضیم رو میذاشتم واسه ساعت ده شب و با گریه و خواب حلشون می کردم...
آخ که چقدر دلم کودکیم رو میخواد... بابام رو میخواد... خیلی زیاد...


حرف دل تو()

موضوعات یادداشت


وبلاگ من

این جا می تونی پیدام کنی


موضوعات وبلاگ

تعداد کل بازدید

تعداد بازدید امروز

درباره خودم
هوای کودکی - پرواز را به خاطر بسپار
گل پری
اخلاقم بهتر شده. همین جور حرف زدنم. مغرور. رک گو . فکور . متشخص. خوردن جیگر رو دوست دارم، همین جور کتاب خوندن رو. بعضی وقتا زیادی به دیگران کمک می کنم. موسیقی گوش کردن رو هم دوس دارم. دلم میخواد تو زندگیم فقط آدمایی باشن که باهاشون حال می کنم و مجبور نباشم واسه آداب معاشرت کذایی، با کسایی که نمیخوام همصحبت شم... دیگه... فعلا همین. اگه چیز دیگه ای یادم افتاد اضافه می کنم.

لوگوی خودم
هوای کودکی - پرواز را به خاطر بسپار


موسیقی وبلاگ

لوگوی دوستان

دوستان

عاشق آسمونی
پسر پاییزی
چم مهر
پاییزی ...
آقاشیر
سفیر دوستی
منطقه آزاد
پرنسس
نبض شاهتور
***رویا***
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
روان شناسی کودک
خنده بازار
آبجی کوچیکه
ساحره
بمب خنده
داستان های زیبا وخواندنی
عشق
سرما
حرفهای حسن اقا

بگذار تو معشوقم باشی !
اهرام
آغاز کسی باش که پایان تو باشد
جشن فرشته ها
بابا قصه گو
لیلی
*شازده کوچولو*
*** وبلاگ قبلی خودم ***
بچه های آسمان
فرهاد
عکس، مدل لباس، مانتو، ژاکت، سارافون دخترانه، زنانه، والپیپر زیبا


جستجو

در متن یاداشت و پیام


حضور و غیاب

اشتراک
 

آرشیو

طراح قالب