گاهشمار ايران بارها دگرگون شده است.
در روزگاري آغاز سال نو آغاز مهر بود و پنجه در نيمهي سال و در زماني در پايان سال.
(ماه ها سي روز بودند و 5 روز افزون را کنار هم با نام پنجه ميگرفتند)
در روزگاري کبيسه گيري هر 120 سال با افزودن يک ماه انجام ميشد (ماه سيزدهم سال) و کل يک ماه را جشن ميگرفتند (دعاي 120 ساله بشي هم آرزويي بود براي شرکت در اين جشن يک ماهه)
ولي هميشه پنجمين روز از ماه اسفند، اسفندگان بوده است (سپندارمذ) در هر گاهشماري که رسمي ميگشت.
و اگر قرار باشد با گاهشمارهاي کهنه، اين روز را پيدا کنيم روزهاي زيادي برابر با 5 اسفند ميشود.
اصلا چه لزومي دارد بدنبال 5 اسفند در گاهشمارهاي قديمي بگرديم. آن هم امروزه که دقيقترين گاهشمار را در جهان داريم. چه لزومي دارد يا گاهشمار زرتشتيان اين روز را جشن بگيرم. جشنهايمان ميهني هستند و تعلق به هيچ مذهبي ندارند.
تنها در گاهشمار دقيق امروزي است که همهي جشنها جاي درست خود هستند براي نمونه ميتوان ديد که تنها در گاهشمار امروزي است که يلدا درست در شب يک دي است و 1 دي دقيقا روز نخست زمستان است. (ويژهگياي که در گاهشمار زرتشتيان نيست)
در تمام طول تاريخ ايرانزمين پنجمين روز ماه با نام سپند (اسفند) ناميده ميشده و روز سپند از ماه سپند (5 اسفند) به بهانهي برابري نام روز با ماه جشن گرفته ميشده است. جشني با نام سپندارمذ براي بزرگداشت زن و مهرورزي و زمين (زمين مادر هستي است)
با همه اينها، ما با مهرورزي به همهي مردم ايران، چه آنان که با گاهشمار رسمي و ميهني روزها را ميشمارند و چه زرتشتيان گرامي که گاهشمار خود را دارند و چه براي همراهي با کساني که دوست دارند روز جهاني عشق را جشن بگيرند، نه يک روز بلکه ده روز را جشن ميگيرم (به رسم نياکانمان که همواره و با بهانههاي گوناگون چون آغاز يهار، برابري نام روزها با ماه، آغاز زمستان، و ... جشن ميگرفتند تا شادي را در دل همهي مردمان زنده نگهدارند)
تا هم ولنتاين را پاس داشته باشيم، هم باور زرتشتيان را (29 بهمن) و هم 5 اسفند (سپندارمذ) را..