• وبلاگ : پرواز را به خاطر بسپار
  • يادداشت : شك
  • نظرات : 7 خصوصي ، 60 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4      
     

    سلام

    به روزم و منتظر تو.

    + عمو ساقي 
    رفتم مرا ببخشو مپو او وفا نداشت...راهي بجز كريز برايم نمانده بود...

    سلام

    خيلي زيبا نوشتي...بايد ميرفتي جلو و مي پرسيدي عشق تعلل بردار نيست عزيزم

    من کافرم به دين خداهاي.....

    و رسالت من اين خواهد بود

    که دو فنجان چاي داغ را

    از ميان دويست جنگ خونين

    بسلامت بگذرانم

    تا آنها را در شبي باراني

    چشم در چشم هم با خداي خويش نوش کنيم

    سلام عزيزم ... خيلي قشنگ بود

    مثل هميشه حرف نداره

    به ما هم سر بزن

    سلام گل پري خانوم

    همين كه قابل دونستي و بهم سر زدين كلي باعث افتخارمه.

    هر موقع كه خوندي بيا و نظر بذار البته اگه كامل هم نخوندي ايرادي نداره ولي سر زدن رو فراموش نكن

    در ضمن نظرت رو در باره ارتباط لينك ميخوام بدوم نمي خوام بدون اجازت لينكت كنم شايد دوست نداشته باشي

    پس بهم بگو نظرت رو

    راستي موزيكت هم بسيار زيباست

    مرسي از لطفت

    دوست شما

    مهدي

    باي

    سلام گل پري عزيزم .ميدوني بعشي حرفا و سوالا هست كه اگه سر وقتش نپرسي ديگه هيچ وقت وقتش نميشه اما خوب بايد بخشسد زودتر از همه خودمونو ........

    ولي پام به چيز سفتي خوردو زمين خوردم ...

    چيزي در زير شاخ و برگ مرده ي پاييزي ...

    با دستانم شاخ و برگ سالهاي رفته از ياد رو كنار زدم ...

    ... ...

    ي سنگه قبر ؟ اينجا ي مزاره ! ولي ماله كي ؟

    سنگ مزار رو پاك كردم ...

    باورم نميشه روش نوشته ... ... !

    يعني اين مزار سرد و بي روح ارامگاه عشق من ... !

    ... ... روش نوشته : منتظرت ماندم تا اخر عمر ولي هرگز نيامدي !

    ولي پام به چيز سفتي خوردو زمين خوردم ...

    چيزي در زير شاخ و برگ مرده ي پاييزي ...

    با دستانم شاخ و برگ سالهاي رفته از ياد رو كنار زدم ...

    ... ...

    ي سنگه قبر ؟ اينجا ي مزاره ! ولي ماله كي ؟

    سنگ مزار رو پاك كردم ...

    باورم نميشه روش نوشته ... ... !

    يعني اين مزار سرد و بي روح ارامگاه عشق من ... !

    ... ... روش نوشته : منتظرت ماندم تا اخر عمر ولي هرگز نيامدي !

    هوا خيلي سرد شده بود ... چوب ها ي خشك جنگلي زير پام صدا ميدادن ... سوزه باد تنمو ميسوزوندو ميلرزوند ... بدون شك امشب هوا طوفانيه ...

    چه جنگل سرد و بي روحيه !

    به كلبه ي جنگلي رسيدم / باورت نميشه خيلي خوشحال شدم / درو باز كردم رفتم تو ! چه كلبه سرد شده بود / اخه اون ديگه خيلي وقت بود اونجا نبود ... ! چقدر بي وفا بود / تا حالا فكر ميكردم من بي وفائي كردمو اونو ترك كردم

    شمع روزهاي شاديمون هنوز روي ميز بود / سرد و خاموش !

    فندكمو از توي جيب پالتوم در اوردمو روشنش كردم ...

    چه نور زيبائي داشت ... تصويرش رو مجسم كردم ... تصوير زيبايش را

    ... پر از اه بود ! تصوير زيبائش كه كنار ساعت شماته دار بزرگي دست به سينه ايستاده و لبخند ميزنه ... !

    به ارامي در قلبم زمزمه كردم بي وفا ! ديگه كلبه ي عشقمون تاريك و سرد شده / اينجا جاي من نيست ... !

    از كلبه خارج شدم ... خواستم بسرعت از او دور شوم / از يادش ولي پايم به چيز سفتي خودو زمين خوردم ...

    سلام

    قشنگ بود ، عشق يعني همين

    شاد باشي

    فعلا

    عكس اولي فوق العاده بود

    مخصوصاً كه به مطلبت هم خيلي مياد(چرا شكلك هاي اينجا همش خشنه؟

    )

    سلام عزيزمواقعا قشنگ بود.انتظارت خيلي قشنگه!

    ميبينمتموفق باشي

    سلام

    عزيز

    من آمده ام که با تو راهي باشم...

    آغاز يک رباعي ست که نميدانم از کيست

    چرا آغاز يک آشنايي نباشد؟؟

    سلام

    براي شروع هيچ موقع دير نيست

    و شروع از هر چيزي مهمتر است حتي از نتيجه كار.

    اگر تصميم به شروع گرفتي من رو هم فراموش نكن

    منتظرتون هستم

    دوست شما

    مهدي

    باي

     <      1   2   3   4